حسین. مروارید سرخ کربلا.
حسین. ابر چشمان پر از اشک مؤمنان.
حسین. لانه ی پرنده های بی خانه.
.
وقتی محرم می آید، انگار همه چیز طلسم می شود؛ قلب ها همه عاشق می شوند، دل ها همه بی تاب می شوند، چشم ها همه گریان می شوند.
چه زیباست پرواز دسته دسته پرستو به حرمت حسین!
چه زیباست فریاد عاشقانه ی نامت حسین!
چه زیباست زمزمه ی زیارت عاشورایت حسین!
.
.
.
این حسین کیست که عالم همه دیوانه ی اوست.؟
من یک دخترم.
لوس پدر، عشق مامان و همبازی برادر.
همیشه قبل از خواب، خیالبافی می کنم.
همیشه هنگام خرید، بهانه ی عروسکی دیگر را می گیرم.
هر شب، در آغوش پدرم می خوابم؛
و صبح ها با بوسه ی مادرم از خواب بیدار می شوم.
عاشق رنگ بنفش و صورتی ام.
عاشق چشمان آبی و موهای خرمایی ام.
عاشق خانه ای هزار طبقه کنار قصر سفیدبرفی ام.
ولی با اینکه هیچ کدام از اینها را ندارم، خوشحالم.
چون می دانم بهترین مخلوق خداوند هستم؛
مهربان تر ازسفید برفی، زیباتر از سیندرلا،بازیگوش تر از شنل قرمزی، دلیرتر از شجاع و قدرتمندتر از السا.
من یک دخترم.
درخت گیلاس، سایه ی خود را مانند دامنی(سفره ای) روی زمین پهن کرده است. حیوانات در جنب و جوشند و رودخانه می تازد. ریشه های درختان در کمین آب رودخانه نشسته اند و منتظرند تا آن را شکار کنند. ادکلن گل ها در هوا پخش شده و پروانه ها را به وجد آورده است. چادر کوه پشت حصارهای قدیمی مزرعه دار، پهن(بر پا) شده و به این منظره ی حیرت انگیز خیره شده است.
پاییز، سومین فصل سال است که همراه با زردشدن برگ درختان، شوق مدرسه و کتاب و دفتر را سوغاتی می آورد.
پاییز، این فصل آتشین، عاشق هنر و نقاشی است. وقتی می آید، با رنگآمیزی برگها همهجا را دگرگون می کند. باد، در پی پاییز میتازد و درختان را خانهتکانی میکند.
زمزمهٔ باران به گوش می رسد. صدای خرد شدن برگها زیر پاهای کوچک سنجابها و راها، جیک جیک گمشده در باد گنجشکان و نغمهٔ پرستوهای در حال کوچ، تمام جنگل را پر کرده است. روی چهرهٔ گلآلود زمین، ردپای کوچک موش های قهوهای و خاکستری، و ردپای مورچههای ریز دیده می شود.
رقص شاخ و برگ درختان با موسیقی باد، در کنار تمام آن آوازها و ملودیهای دلنشین، واقعا زیباست!
زیبایی که وصفناپذیر است.
پاییز، این فصل آتشین، عاشق نقاشی، آواز و موسیقی، هیاهو، شادی و کجنکاوی است.
پاییز، بهار طبیعت است. .
درباره این سایت